عبادات شبانه بزرگان
.:: عبادات شبانه بزرگان ::.
اول: عبادت پيغمبر (ص)
عبادت پيغمبر (ص) هم استثنايي بود. نماز شب كه بر پيغمبر واجب بوده و خدا از او خواست كه «نِصْفه اوانقص منه الا قليلا» كه نيمي از شب يا اندكي كمتر از آن را قرآن و نماز بخواند. خداوند در قرآن ميفرمايد: «ان ربك يعلم أنك تقوم ادني من ثلثي الليل و نصفه و ثلثه و طائفة من الذين معك» (مزمّل 20).
حضرت علي (ع) در يكي از جنگها ميگويد كه همه خوابيده بودند اما پيغمبر مشغول عبادت بود «لقدر أيتنا و ما فينا قائم الا رسول الله ص تحت الشجرة يصلّي و يبكي حتي اصبح».
در ميان ما تنها كسي كه ايستاده و زير يك درخت نماز ميخواند و تا صبح گريه ميكرد، پيامبر بود. ابوذر هم كه خود آيتي در زهد و عبادت بود ميگويد: «صليت مع النبي في بعض الليل فقام يصلي فقمت معه حتي جعلت اضرب رأسي الجُدُرات من طول صلاته».
يك شبي با آن حضرت نماز ميخواندم، آن قدر ايستاد و نماز خواند كه من خسته شده سرم را به ديوار گذاشتم. همين نماز شب بود كه پيامبر را به مقام محمود، يعني مقام شفاعت رساند و اين سفارش حق تعالي بود كه «و من الليل فتهجد به نافلة لك عسي أن يبعثك مقاما محمودا».
نافله شب را به جاي آر باشد كه خداوند تو را به مقام محمود برساند.
(عطاء بن ابى رياح) مىگويد: روزى نزد عايشه رفتم، از او پرسيدم: شگفت انگيزترين كارى كه در عمرت از پيامبر اسلام (ص) ديدى چه بود؟ گفت:
كار پيامبر همهاش شگفت انگيز بود، ولى از همه عجيبتر اينكه: شبى از شبها كه پيامبر به استراحت پرداخته بود، هنوز آرام نگرفته بود كه از جا برخواست و وضو گرفت و به نماز ايستاد و آن قدر در حال نماز اشك ريخت كه جلوى لباسش از اشك چشمش تَر شد، سپس سر به سجده نهاد و چندان گريست كه زمين از اشك چشمش تَر شد و همچنان تا طلوع صبح منقلب و گريان بود. هنگامى كه (بلال) او را به نماز صبح خواند، پيامبر را گريان ديد. عرض كرد: چرا چنين گريانيد؟ شما مشمول لطف خداييد؟ فرمود: آيا نبايد بنده شكر گزار خدا باشم؟
دوم: عبادت حضرت اميرالمؤمنين علي (ع)
از كنيز اميرالمؤ منين، (ام سعيد) پرسيدم كه اميرالمؤمنين در ماه رمضان چگونه و چه مقدار نماز مىخواند؟ او گفت: رمضان و شوال حضرت فرقى نداشت؛ او تمام شب را به نماز خواندن مىگذراند.
همچنين از خصال نقل مىكند و در نهج البلاغه نيز همين مضمون وارد شده است به سندى از نوف بكالى:
قال: «بت ليلة عند اميرالمؤ منين عليه السلام فكان يصلى الليل كله و يخرج ساعة بعد ساعة فينظر الى السماء و يتلوا القرآن»:
قال: «فمربى بعد هدء من الليل فقال لى يانوف اراقد انت ام رامق؟ فقلت رامق ارمقك ببصرى يا اميرالمؤ منين! قال يا نوف! طوبى للزاهدين فى الدنيا الراغبين فى الاخرة اولئك الذين اتخذوا الارض بساطا و ترابها فراشا و ماءها طيبا و القرآن شعارا و الدعاء دثارا و قرضوا من الدنيا قرضا على منهاج عيسى بن مريم ان الله عزوجل اوحى الى عيسى بن مريم: قل للملاء من بين اسرائيل لايدخلوا بيتا من بيوتى الا بقلوب طاهرة و ابصار خاشعة، واكف نقيه و قل لهم: «اعلموا انى غير مستجيب لاحد منكم دعوة ولاحد من خلقى قبله مظلمة».
نوف مىگويد: يك شب تا صبح در خدمت اميرالمؤمنين علي (ع) بيدار بودم. ديدم حضرت تمام شب را به نماز گذرانيد، و هر ساعت بيرون مىرفت و نگاه به آسمان مىنمود و قرآن تلاوت مىكرد. او گفت: پس از آن كه سكوت شب فراگير شد، اميرالمؤمنين عليه السلام از كنارم گذشت و فرمود:
اى نوف! خوابى يا بيدار؟ گفتم: بيدارم يا اميرالمؤ منين! و توجهم كاملا به شما است.
فرمود: اى نوف! خوشا به حال آنان كه از دنيا بريدند، و به آخرت دل بستند. آنهايى كه زمين را براى خود فرش و خاكش را زير انداز و آب آن را بهترين خوراك و قرآن را زينت و لباس و دعا را شعار خود قرار دادند و چنان از دنيا دل كندند كه عيسى بن مريم عليه السلام دل بريد.
به درستى كه خداى عزوجل به عيسى خطاب كرد كه به گروهى از بنى اسرائيل بگو: به هيچ خانهاى وارد نشوند، جز با دل پاك، و چشم اشكبار، و دست پاكيزه، و به آنان بگو: كه بدانند به درستى كه من دعاى فردى كه به بنده گانم ستم كرده است را مستجاب نمىكنم.
سوم: علّت گريه حضرت علي (ع)
ابود رداء روايت كرده كه «شب اميرالمؤمنين علي (ع) را ديدم كه از مردم كناره گرفته و در مكان خلوتي مشغول مناجات با پروردگار است در حاليكه او در محراب عبادت ايستاده بود اشكهايش بر روي صورتش ميغلطيد مانند مارگزيده به خود ميپيچيد و مانند مصيب ديدهها گريه ميكرد و ميگفت: «آه! آه! از توشه اندك و سفر طولاني و انيس و همنشين كم! آه از آتش كه جگرها را بريان كند و پوست بدن را پُر كند، آن از آتشي كه خرمن گستراند».
ناگاه ديدم صدا خاموش شد. گفتم حتماً حضرت را خواب برده است رفتم تا آن حضرت را بيدار كنم چون ايشان را حركت دادم ديدم همچون چوب خشك شده است، گفتم بلكه امام از دنيا رفته است و به خانه آن حضرت رفتم و فاطمه (س) را از اين امر آگاه ساختم، ايشان فرمودند:
«اين حالتي است كه از ترس خدا هر شب بر او عارض ميشود».
پس واي بر حال ما كه اينگونه به نمازهاي واجبمان كم توجّهي كمي ميكنيم چه رسد به ساير عبادات.
و اي به حال ما كه هنوز باور نكردهايم بايد توشه فراواني براي راه طولاني برداريم.
چهارم: درخواست مهلت امام حسين (ع) براى خواندن نماز
- درخواست مهلت براى خواندن نماز و ... در عصر روز تاسوعا وقتى كه دشمن تصميم گرفت حمله بر لشكريان امام حسين (ع) را آغاز كند، حضرت به برادرش (اباالفضل عليه السلام) فرمود: (به سوى آنان برو و اگر مىتوانى كار را به فردا واگذار، تا امشب را به نماز و نيايش و طلب آمرزش از او سپرى كنيم، خدا مىداند كه من نماز، تلاوت قرآن، بسيارىِ دعا و درخواست آمرزش را دوست دارم).
- امام حسين (ع) و يارانش در شب عاشورا در شرح حال امام حسين عليه السلام و يارانش (در شب عاشورا) چنين مىخوانيم: آن شب، صداى ناله و زمزمه و نيايش حسين و يارانش تا بامداد همچون آواى زنبور عسل به گوش مىرسيد، گروهى در ركوع بودند و برخى سجده مىكردند و ديگران ايستاده و يا نشسته به عبادت سرگرم بودند.
آن شب سى و دو نفر از سربازان (عمر سعد) كه گذارشان به خيمههاى امام حسين (ع) افتاد تحت تأثير اين شور و حال قرار گرفتند.
پنجم: نماز شب حضرت زهرا (س)
امام حسن مجتبي (ع) ميفرمايد: «در دوران كودكي شب بيدار ماندم و به نظاره مادرم زهرا (س) درحليكه مشغول نماز شب بود، گذراندم.
پس از آنكه نمازش به پايان رسيد، متوجّه شدم كه در دعاهايش يك يك مسلمين را نام ميبرد و آنها را دعا ميكند، خواستم بدانم كه درباره خودش چگونه دعا ميكند. اما با كمال تعجّب ديدم كه براي خود دعاي نكرد.
فردا از او سؤال كردم: «چرا براي همه دعا كردي، امّا براي خودت دعا نكردي؟».
فرمود: «پسرم، اول همسايه بعد خودت».
پيامبر اكرم (ص) فرمودند: «اما دخترم فاطمه (س) پس به راستيكه او سيّده زنان عاليمان از اوّلين و آخرينشان ميباشد».
تا آنجا كه فرمود: «زمانيكه در محرابش در مقابل پروردگار (جلّ جلاله) ميايستد، نورش براي ملائكهها پرتوافكني ميكند، آنچنانكه ستارگان آسمان براي اهل زمين نورافكني مينمايند و خداوند متعال به ملائكههايش ميفرمايد: «اي ملائكه من! بنگريد به اَمَه و كنيز من فاطمه سيّده كنيزانم، كه در مقابل من به عبادت ايستاده، به طوري كه بدنش از ترس مقام من ميلرزد. و با تمام وجود و قلبش بر عبادت و اطاعتم روي آورده، شما فرشتگانم را شاهد ميگيرم كه خواهيم شد!».
- فاطمه زهرا (س) از پدر بزرگوار خود درخواست انگشتري نمود. آن جناب فرمود: بهتر از انگشتري به تو نياموزم؟ هنگامي كه نماز شب خواندي، از خداوند بخواه، به آرزوي خود ميرسي».
در دل شب، پس از اداي نافله، دست به درگاه خدا دراز كرد و درخواست انگشتري نمود. هاتفي گفت: «فاطمه! آنچه خواستي، در زير مصلّي آماده است».
دختر پيغمبر (ص) دست به زير جانماز برد. انگشتري بيمانند از ياقوت مشاهده كرد، آن را برداشت.
همان شب در خواب ديد وارد قصرهاي بهشتي گرديد در سوّمين قصر تختي را ديد كه بر سه پايه ايستاده است.
فرمود: «اين قصر متعلق به كيست؟».
گفتند: «از آن دختر پيغمبر فاطمه زهرا (س) است».
جواب دادند: «چون صاحبش در دنيا انگشتري خواسته است، به جاي آن پايهاي از اين سرير كسر گرديده است».
در اين هنگام از خواب بيدار شد.
فردا صبح، خدمت پيامبر (ص) شرفياب گرديد و داستان خواب را شرح داد.
حضرت فرمود: «اي بازماندگان عبدالمطلب براي شما دنيا جايز نيست. شما را بهشت جاويدان سزاوار است. وعدهگاهتان آنجاست.
دنياي فاني را براي چه ميخواهيد؟».
سپس رو به زهرا (س) كرده، فرمود: «دخترم، انگشتر را به جاي خود برگردان».
همان شب فاطمه زهرا (س) انگشتر را زير مصلي نهاد. در خواب ديد وارد قصرهاي شب گذشته شد، ولي تخت را با چهار پايه مشاهده فرمود.
پس از سوال گفتند: «چون انگشتر را برگردانيدي، پايه تخت نيز به جاي خود برگشت».
ششم: امام هادي (ع) و نماز شب
قطب راوندي گفته در اخلاق و حالات حضرت امام هادي (ع) كه وقتي شب فرا ميرسد رو ميكرد به قبله و مشغول عبادت ميگشت و ساعتي از عبادت باز نميايستاد. و بر تن شريفش جبهايي بود از پشم و سجّادهاش بر حصيري بود و پيوسته لب مباركش در تسبيح ذكر خدا بود.
و همچنين آمده است چندين نوبت كه متوكّل ملعون افرادي را براي تفتيش و بازرسي به منزل آن حضرت فرستاد بود، مأموران متوكّل در هر دفعه كه وارد خانه ميشدند ميديدند كه اما بر روي سجّاده حصيرياش مشغول عبادت و نماز خواندن بود. و يا قرآن تلاوت ميكرد.
نماز شب امام هادى (ع) هنگام شب به درگاه خدا وى مىآورد و شب را با حالت خشوع، به ركوع و سجود سپرى مىكرد و بين پيشانى نورانىاش و زمين، جز سنگريزه و خاك حايلى وجود نداشت و پيوسته با خدايش در مناجات بود و عرض مىكرد: (اِلهى مُسيى ءٌ قَدْ وَرَدَ وَ فَقيرٌ قَدْ قَصَدَ...) پروردگارا! گنهكارى بر تو وارد شده و تهيدستى به تو روى آورده است؛ تلاشش را بىنتيجه مگردان و او را مورد عنايت و رحمت خويش قرار ده و از لغزشش در گذر.
هفتم: جواني كه با نماز قلبش منوّر بود
از حضرت امام صادق (ع) روايت شده كه روزي حضرت رسول اكرم (ص) به عنوان نماز صبح به مسجد تشريف بردند، بعد از نماز جواني را ديدند به نام (حارثة بن مالك) كه رنگي زرد و بدني ضعيف داشت، آنقدر بيخوابي كشيده و گريه كرده بود كه چشمهايش در حدقه فرو رفته بود.
حضرت به او نزديك شد و فرمود: «گونه صبح كردهاي و حالت چگونه است؟».
عرض كرد: «يا رسول الله صبح كردم در حاليكه يقين دارم».
حضرت با تعجّب فرمود: «هر چيزي علامتي دارد، علامت يقين شما چيست؟».
عرض كرد: «نشانه يقين من بيخوابي شبهاي من است كه بيدار ميمانم براي نماز و عبادت (هر شب را نماز برپا ميدارم) و روزهاي گرم روزه ميگيرم و دلم از دنيا روي گردانيده و به متاع دنيا كراهت ميورزم، يا رسول الله! يقين من، به مرتبهاي رسيده كه گويا ميبينم عرش خداوند را كه براي براي حساب در محشر نصب كردهاند و مردم محشور شده من نيز در ميان ايشان هستم و ميبينم اهل بهشت را كه متنعّم به انواع نعمتها هستند و بر كرسيها نشسته و با هم تعارف ميكنند. و همچنين ميبينم اهل جهنّم را كه در ميان جهنّم معذّبند و گويا در گوشم زفير آتش است.
حضرت به اصحاب فرمود: «اين بندهاي است كه خداوند دل او را به نور ايمان منّور گردانيده است». بعد فرمود «اي جوان به همين حال باش.»
عرض كرد: «يا رسول الله دعا كن كه خداوند متعال شهادت را نصيب من گرداند». حضرت دعا كرد و پس از چند روزي با جناب جعفر به جهاد رفت و بعد از نُه نفر شهيد شد.
هشتم: شب زنده داريهاي حضرت زينب (ع)
از برخي تاريخ نگاران ديگر نقل شده كه مينويسد: «تهجد و شب زندهداري زينب (ع) در تمام مدت عمرش، حتي شب يازدهم محرم، ترك نشد. از حضرت سجاد (ع) روايت شده كه فرمود: در آن شب عمهام زينب را ديدم در جامه نماز نشسته و مشغول عبادت است.
مرحوم بيرجندي در كبريت احمر ميگويد: از برخي مقاتل معتبر از امام سجاد (ع) نقل شده كه فرمود: عمهام زينب با تمام مصيبتهايي كه بر او وارد شده بود از كربلا تا شام هيچگاه نوافل خود را ترك نكرد.
نيز روايت كرده كه چون امام حسين (ع) براي وداع زينب آمد از جمله سخناني كه به او فرمود اين بود:
«يا اختاه! لا تنسيني في صلاه الليل». خواهر جان مرا در نماز شب فراموش نكن.
درباره شب عاشوراي زينب (ع) از كتاب مثيرالاحزان از فاطمه دختر امام حسين (ع) نقل شده كه درباره حضرت زينب ميگويد:
«و اما عمتي زينب، فانها لم تزل قائمه في تلك الليله - اي عاشره من المحرم- في محرابها تستغيث الي ربها، و ما هدأت لنا عين و لا سكنت لنا زفره».
و اما عمهام زينب، پس وي همچنان در آن شب در جايگاه عبادت خود ايستاده بود و به درگاه خداي تعالي استغاثه ميكرد، و در آن شب چشم هيچ يك از ما به خواب نرفت و صداي ناله ما قطع نشد».
- حضرت زينب (س) در عبادت، شبيه مادرش حضرت فاطمه (س) بود، شبها با تلاوت قرآن و نماز شب سير ميكرد و نماز شب آن حضرت هيچگاه ترك نشد؛ حتي در شب يازدهم محرم نماز شب را خواند. امام سجاد (ع) فرموده: «رأيتها تلك الليله تصلي من جلوس».
ديدم زينب (س) آن شب (شب يازدهم محرم) نشسته نماز ميخواند. و نيز ميفرمايد: «ان عمتي زينب مع تلك المصائب و المحن النازله بها في طريقنا الي الشام ما تركت نوافلها الليليه».
عمهام زينب با آن آزارها و اندوهها كه به او رسيد، در راه ما به سوي شام نافلههاي شب را ترك نكرد. و نيز ميفرمايد: «ان عمتي زينب (س) كانت تؤدي صلواتها من قيام الفرائض و النوافل عند سيرالقوم بنا من الكوفه اليالشام و في بعض المنازل كانت تصلي من جلوس فسألتها عن سبب ذلك، فقالت».
«اصلي من جلوس لشده الجوع والضعف منذ ثلاث ليال، لانها كانت تقسم ما يصيبها من الطعام علي الاطفال لان القوم كانوا يدفعون لكل واحد منا رغيفا واحدا من الخبز فياليوم والليله».
عمهام زينب هنگامي كه لشگر، ما را از كوفه به شام ميبرد نمازهاي واجب و مستحب خود را ايستاده بجا ميآورد و در برخي منازل نشسته نماز ميخواند، سبب و علت آن را از او پرسيدم، گفت: نشسته نماز ميخوانم چون سه شب است بسيار گرسنه بوده و ضعف و سستي مرا در برگرفته، براي اينكه آنچه از طعام و خوراك به او ميرسيد ميان كودكان قسمت مينمود. چون لشگر به هر يك از ما در روز و شب يك گرده نان ميداد.
فاطمه دختر امام حسين (ع) نيز ميگويد: عمهام زينب در شب دهم محرم (شب عاشورا) همه شب را در محراب و جايگاه نمازش ايستاده و استغاثه ميكرد و از پروردگار كمك و ياري ميخواست كه بر اثر آه و ناله او هيچيك از ما نخوابيديم.
گفتهاند كه امام حسين (ع) در آخرين وداع به خواهرش زينب (س) فرمود: «يا اختاه لاتنسيني في نافله الليل».
اي خواهر، مرادر نافله شب فراموش نكن. از دعايي كه از زينب (س) به يادگار مانده است ميتواند دريافت كه درياي دل او چه امواج مصيتبي را تحمل كرده است؛ و كوهسار ارادة پولادين او در برابر چه توفانهاي كوبندهاي ايستاده است. با خداي خود ميگويد: «يا عماد من لا عمادله و يا سند من لاسند له يا من سجد لك سواد الليل و بياض النهار و شعاع الشمس و خفيف الشجر و اوي الماء يا الله يا الله يا الله».
اي پناهگاه كسي كه جز تو پناهي ندارد. اي تكيهگاه كسي كه جز تو پشتوانهاي نميشناسد اي خدايي كه سياهي شب و سپيدي روز و روشنايي خورشيد و صداي آرام درخت و آب براي تو سجده ميكنند. اي خدا! اي خدا! اي خدا!.
نهم: نماز شبهاي شهيد آيت الله مرتضي مطهري
يکي از دوستان شهيد مطهري درباره ايشان ميگويد: از ويژگيهاي آن مرحوم، تقيّد و علاقه مفرط ايشان بود به ذکر و دعا و شب بيداري.
به ياد دارم که در همان اوايل آشنايي ما با يکديگر او به نماز شب مقيد بود و مرا نيز بدان امر ميکرد و من به بهانه اينکه آب حوض مدرسه شور و کثيف و براي چشمانم مضرّ است از آن شانه خالي ميکردم تا اينکه شبي در خواب، ديدم که در خواب هستم و مردي مرا بيدار کرد و گفت:
من «عثمان بن حنيف» نماينده حضرت اميرالمومنين، علي (ع) ميباشم. آن حضرت به تو دستور دادهاند بپاخيز و نماز شب بپادار و اين نامه را نيز آن حضرت براي تو فرستادهاند.
در آن نامه با آن حجم کوچکي که داشت با خط سبز روشن نوشته شده بود «هذه براءة لک من النّار» اين براي تو وسيله رهايي از آتش دوزخ است من در عالم خواب با توجه به فاصله زماني دوران حضرت علي (ع) با زمان ما متحيّر نشسته بودم که در همان حالت تحيّر، مرحوم آيت الله مطهري مرا از خواب بيدار کرد و در حالي که ظرف آبي در دست داشت گفت: اين آب را از رودخانه تهيه کردهام برخيز و نماز شب بخوان و بهانه مجوي.
يكي از رموز موفقيت شهيد مطهري جنبههاي عرفاني و اخلاقي ايشان است كه به تعبير رهبر انقلاب فصل بسيار شورانگيزي از زندگي شهيد مطهري است. آن بزرگوار اهل تهجد و مناجات، تلاوت و انس با قرآن و توجهات عرفاني بود.
التزام ايشان به نوافل و شب زنده داري آنچنان بود كه حتي در ايام تحصن علماء و روحانيون در دانشگاه تهران كه به عنوان اعتراض به نظام ستمشاهي صورت پذيرفت، نماز شب ايشان ترك نشد و در خلوت شب در گوشه اي از فضاي دانشگاه تهران تهجد شبانه خويش را انجام دادند.